داستان های بحارالانوار ، دو خلیفه ممنوع الملاقات در محضر فاطمه زهرا
زهرای مرضیه علیه السلام پس از آن همه مصیبتها مریض شد. زنان مسلمان و خویشان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و اصحاب خاص رسول خدا گاهی به عیادت فاطمه علیه السلام میرفتند ولی ابوبکر و عمر به خاطر ستم هایی که در حق فاطمه زهرا انجام داده بودند، حضرت اجازه ملاقات به آنها نمیداد.
روزی خدمت علی علیه السلام رسیدند و گفتند:
از فاطمه اجازه بگیر ما نزد او بیاییم و از گناه خود عذر خواهی کنیم.
علی علیه السلام نزد فاطمه علیه السلام آمد و فرمود:
فاطمه جان! آن دو نفر ابوبکر و عمر بارها برای عیادت شما آمدهاند اجازه ندادهای، اکنون دم در هستند، میخواهند بیایند از شما احوال پرسی کنند، شما چه صلاح میدانید؟
حضرت زهرا عرض کرد:
خانه، خانه شماست و من در اختیار شما هستم هر طور صلاح میدانی عمل کن.
فاطمه علیه السلام این جمله را گفت مقنعه خود را به صورت کشید و روی خود را به طرف دیوار گردانید. آن دو نفر وارد شدند.
فاطمه علیه السلام پرسید:
برای چه به اینجا آمدید؟
گفتند: برای اینکه بگوییم ما خطا کاریم، به شما جسارت کردهایم و عذر خواهی میکنیم، و امیدواریم از تقصیرات ما بگذری.
فاطمه علیه السلام فرمود:
اگر راست میگویید من یک مطلب را از شما میپرسم، جواب دهید.
گفتند: آنچه در نظر داری بپرس.
فاطمه علیه السلام فرمود:
شما را به خدا سوگند! آیا از پیامبر شنیدید که فرمود:
فاطمه بضعه منی فمن اذاها فقد اذانی: فاطمه پاره وجود من است، هر کس او را اذیت کند مرا اذیت کرده.
گفتند: آری، این سخن را از پیامبر شنیدهایم.
در این وقت فاطمه علیه السلام دستهایش را به سوی آسمان بلند کرد و گفت:
خدایا! تو شاهد باش که این دو نفر مرا اذیت کردند. من شکایت ایشان را به تو و پیغمبر تو میکنم.
آنگاه فرمود:
نه، به خدا سوگند هرگز از شما راضی نخواهم شد تا با پدرم رسول خدا دیدار کنم... .
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 29 اردیبهشت 1394
سلامـ .... ... ..

